علمی فرهنگی ورزشی پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, :: 15:22 :: نويسنده : رضااشرفی آق گنبد
![]() در این مقاله با مطالبی مواجه می شوید که بسیاری از سوالات عجیب شما را پاسخ می دهد، مثل : تعبیر خواب،رویا،...
همه ما تقریبا یکسوم از زندگیمان را در خواب بهسر میبریم. اما اینقدر که از واقعیتهای بیداریمان آگاهی داریم، از خوابمان کمتر میدانیم. دکتر حسین ابراهیمی مقدم، روانشناس و مدرس دانشگاه، با ظرایف و دقایق این دنیای راز آلود ما را بیشتر آشنا می کند ... آقای دکتر! آیا این درست است که مغز ما در هنگام خواب استراحت میکند؟ واقعیت این است که مغز ما در دورههایی از خواب حتی از زمان بیداری هم فعالتر است! لذا اینکه گفته شود در هنگام خواب مغز استراحت میکند، اصلا باور درستی نیست! در انسان، هنگام تولد، مدت خواب حداکثر میزان خود را دارد و بین 20 تا 22 ساعت در شبانهروز است، سپس به تدریج از میزان آن کاسته میشود و در هنگام بلوغ به کمی بیش از 8 ساعت میرسد. متوسط مقدار خواب در بزرگسالان 5/7 ساعت است. البته اختلافات انفرادی زیادی نیز در نیاز به خواب و مدت آن مشاهده میشود. مکانیزم عصبی به خواب رفتن چیست؟ در هنگام خواب به تدریج از سطح هوشیاری کاسته میشود. سطح هوشیاری با فعالیت نورونهای کورتکس مخ مربوط است. فعالیت نورونهای کورتکس هم به نوبه خود تحت تاثیر پیامهای تحریک کننده و باز دارندهای قرار دارد که از تشکیلات مشبک به کورتکس میرسد. ضمنا در هنگام خواب سیناپسهای بازدارندهای که به خصوص از تشکیلات مشبک، پل مغز و بصلالنخاع سرچشمه میگیرند و انتقالدهنده شیمیایی آنها سرتونین است،به کار میافتند. به همین جهت است که در هنگام خواب به سروتونین مغز افزوده میشود و اگر در مغز جانوران بیدار هم سروتونین تزریق کنیم به خواب میروند. خواب چه آثاری دارد؟ برای جواب به این سوال اجازه بدهید ابتدا مثالی مطرح کنم. فرض بفرمایید که شما پشت فرمان خودروی خود نشسته و استارت میزنید. چه اتفاقی میافتد؟ انرژی از باتری برای روشن شدن ماشین بسیج میشود و خودرو شما روشن میشود. اگر اعمالی از این دست مثل روشن شدن خودرو، استفاده از کولر یا روشن کردن چراغها و برفپاککن را در نظر بگیریم، متوجه میشویم که باید خیلی زود باتری خودرو خالی و شارژ شود ولی واقعیت این است که دینام خودرو وظیفه شارژ دوباره باتری را به عهده دارد و تا وقتی دینام سالم است باتری شما به راحتی خالی میکند و خودروی شما خوب استارت میزند ولی اگر دینام خراب باشد،مشکلات شروع میشود.در بدن ما هم خواب نقش همان دینام را بازی میکند و باعث میشود پرانرژی باشیم.
قطعا با کسانی برخورد کردهاید که صبحها برای انجام امور انرژی لازم را ندارند یا افراد افسردهای که انگیزه انجام فعالیت را ندارند، معمولا کم انرژی هستند و به طور عمده مشکل خواب دارند یا به عبارتی خوب شارژ نمیشوند.
این شارژی که شما میگویید بدنی است یا روانی؟ خب، خواب مراحل متعددی دارد که توضیح آن از حوصله این مقاله خارج است ولی به طور کلی 2 نوع خواب داریم: REM و NonREM. مرحله REM زمانی اتفاق که میافتد که همانطور که فرد خوابیده و چشمها بستهاند ولی چشم در چشم خانه (حدقه) حرکت میکند، حتی با چشم غیر مسلح هم میتوان دید که چشم فردی که خوابیده حرکت میکند. اگر فرد را در این مرحله از خواب بیدار کنیم، به طور عمده گزارش میدهد که داشته خواب میدیده است. این مرحله بیشتر شارژ روانی بدن را در پی دارد. درمرحله دیگر خواب یا NonREM یعنی خوابی که چشمها حرکتی ندارند، فرد کمتر گزارش خواب دیدن را دارد.این مرحله بیشتر شارژ بدنی را بر عهده دارد.
کدام خواب مهمتر است؟ البته هر دو مهم هستند ولی پژوهشهایی که انجام دادهایم نشان داده است که محرومیت از خواب REM تاثیرات و پیامدهای ناگوارتری را در پی داشته است.در آزمایشی روی یک استخر آب جزایر کوچکی درست کردیم که روی هر یک گربهای میتوانست به صورت ایستاده قرار بگیرد ولی جای کافی برای دراز کشیدن نداشت. لازم به یادآوری است که گربهها میتوانند به صورت ایستاده در خواب NonREM باشند ولی به محض رفتن به خواب REM به آب افتاده و بیدار شدند. در چنین گربههای خانگی که از خواب REM محروم شدند به سرعت نشانههای بیماریهای روان تنی، لاغری، بیاشتهایی و تحریکپذیری غیرعادی ظاهر شد و این گربههای دستآموز خانگی به گربههای وحشی تبدیل شدند.اگر آزمایش ادامه یابد گربهها بر اثر لاغری شدید میمیرند. در پژوهش دیگری که روی عدهای داوطلب انجام شده با محروم ساختن آنها از خواب REM و مقایسه آنها با افراد دیگری که از خواب NonREM محروم میشدند نشان داد که در افرادی که از خواب REM محروم شده بودند
به تدریج نشانههای بیماریهای روان تنی همراه با بیاشتهایی، تحریکپذیری غیرعادی و اختلالات دستگاه گردش خون و گوارش و نشانههای اسکیزویید مانند بیتوجهی به محیط به وجود آمد، مسلما ادامه آزمایش غیراخلاقی بود! پس همان طور که میبینید حذف یا محرومیت از خواب مخصوصا خواب REM به سرعت اختلالاتی را به وجود میآورد و مقاومت کامل در برابر بیخوابی کامل، حداکثر 6 روز است! بنابراین مقاومت انسان در برابر بیخوابی کمتر از مقاومت در برابر بیغذایی است! چرا خواب REM این قدر مهم است؟ ببینید؛ در خواب REM ما خواب میبینیم و خواب دیدن در روانشناسی از اهمیت زیادی برخوردار است. ما معتقدیم که خواب حل تعارضهای دوران گذشته فرد است.لذا فرد در خواب و با خواب دیدن سعی در تنظیم و تعدیل مسایل فکری، روحی، تعارضات و مشکلات خود دارد. به همین خاطر است که تعبیر خواب در روانشناسی از اهمیت خاصی برخوردار است. البته تعبیر خواب روانشناسی با تعبیر خواب یک معبر خوابگذاری، فرق دارد چرا که بعد از خوابگذاری قصد پیشگویی آینده فرد را از روی خواب او دارد ولی یک روانشناس از روی تعبیر خواب به ریشههای برخی ناکامیها و تعارضهای زندگی گذشته فرد پی میبرد و به عبارتی شخصیت فرد را مورد بررسی قرار میدهد.
بین خواب دیدن زن و مرد هم تفاوتی وجود دارد؟ بله؛ به عنوان مثال، فرض بفرمایید که بین خواب زنها و مردها تفاوتهایی وجود دارد؛ مثلا خانمها بیشتر خوابهای سریالی میبینند! حتی در یک شب چند قسمت خواب و یا در چند شب پشتسر هم دنباله خوابهای قبلی خود را بیشتر میبینند و البته از این بابت خوشبختترند چرا که مردها معمولا خوابهای یک قسمتی میبینند و متاسفانه در این خوابهای کوتاه عمدتا به ناکامی هم میرسند و حتی در خواب هم به خواسته خود دست نمییابند! آیا میتوان ادعا کرد که از روی خواب میتوانیم به شخصیت افراد پی ببریم؟ البته جواب صریح به این سوال کمی سخت است ولی میتوان گفت که از روی خواب میتوان به مشکلات و دغدغههایی که فرد با آنها درگیر بوده است پی برد. بالطبع مشکلات فرد، نوع زندگی، سبک شناختی و شیوه کنار آمدن با مسایل را مشخص میکند. مثلا فرض بفرمایید عدهای از برخی خوابهای تکراری گله دارند. احتمالا این افراد تعارض حل نشدهای دارند که به کرات در خواب خود را نشان میدهدیا افراد افسرده بیشتر خواب مرده، قبرستان، تاریکی و... میبینند. برعکس افراد شنگول خوابهایی با زمینههای جنسی یا شهوانی بیشتر میبینند. اگر فردی خواب بسیار در هم بر هم و به هم ریختهای ببیند نشاندهنده فکر بسیار به هم ریخته و نامنظم اوست. معمولا وسواسیها خواب را با جزییات ریز میبینند و با همان جزییات هم تعریف میکنند. پس میبینند که تا حدی میتوان به دنیای درونی فرد پی ببرد.
پس تعبیر خواب روانشناسی نباید کار سختی باشد؟ دقیقا بر عکس؛ بسیار سخت است، چرا که کار به همین جا ختم نمیشود! مثلا از طرفی برخی خوابها معنای سمبولیک یا نمادین دارند. به عبارتی دیدن یک چیز خاص در خواب میتواند معنای چیز دیگری را بدهد. مثلا دیدن برگ درخت یا کاغذ میتواند نشانهای از زنانگی تلقی شود. برخی خوابها را هم خیلی ارزشمند تلقی نمیکنیم. مثلا فرض کنید خوابهایی که با شرایط لحظهای و گذرای فرد در ارتباط است؛ مثلا من مراجعی داشتم که تعریف میکرد که خواب میدیده در سرمای قطب اسیر است و وقتی با لرز و سرما از خواب میپرد متوجه میشود که در سرمای زمستان پنجره اتاق بازمانده و سرمای سختی وارد اتاق شده است. مسلما این خوابها خیلی ارزش تفسیری ندارند.
چرا در زمانهای معینی بیداریم و در زمانهای دیگر، خواب؟ مدلی تحت عنوان مدل پردازش متضاد خواب و بیداری این پدیده را توضیح میدهد. مطابق این مدل دو فرآیند متضاد در مغز بر تمایل آن برای به خواب رفتن یا بیدار ماندن زمان میرانند. این دو فرآیند عبارتاند از سایق اعتدالی خواب (حالتهایی که در جاندار وجود دارد و جاندار را به طرف آن سوق میدهد مانند سایق تشنگی) و فرآیند بیدار باش ساعتمدار. سایق (سوقدهنده) اعتدالی خواب فرآیندی شناختی است که میکوشد مقدار خواب لازم برای داشتن سطح پایداری از بیدار باش در طول روز را تامین کند. این سایق در تمام طول شب فعال است ولی در طول روز هم عمل میکند. در سراسر روز نیاز به خوابیدن دم به دم شکل میگیرد. اگر شب قبل خیلی کم خوابیده باشیم، در طول روز تمایل قابلتوجهی برای به خواب رفتن خواهیم داشت. فرآیند بیدار باش ساعت مدار فرآیندی در مغز است که باعث میشود هر روز در زمان معینی از خواب بیدار شویم. این فرآیند تحت کنترل ساعت زیستی است و چرخههای شبانهروزی 24 ساعته را در کنترل دارد. از تعامل این دو فرآیند متضاد چرخه روزانه خواب و بیداری ما به وجود میآید. خواب یا بیدار بودن ما در هر لحظه به قدرت این دو فرآیند نسبت به هم بستگی دارد. در طول روز فرآیند بیدار باش ساعت مدار معمولا بر سایق خواب غلبه دارد ولی از سرشب به بعد با بیشتر شدن قدرت عزم خوابیدن، گوش به زنگی و بیدار باش ما رو به کاهش میگذارد. در اواخر شب ساعت زیستی ما را به خواب دعوت میکند.
آیا میتوانیم محتوای رویاهای خودمان را کنترل کنیم؟ روانشناسان نشان دادهاند که امکان کنترل محتوای رویا تا حدودی وجود دارد. به این صورت که محیط آنها را عوض میکردند یا به افراد، پیش از خواب القاهایی میکردند و بعد محتوای رویاهایی را که در پی آن به وجود میآمد، تحلیل میکردند. در یک مطالعه، پژوهشگران تاثیر زدن عینکی با شیشههای قرمز به مدت چند ساعت پیش از خواب را آزمایش کردند. گرچه پژوهشگران هیچ گونه القای واقعی صورت نداده بودند و شرکتکنندگان نیز هدف آزمایش را نمیدانستند، گزارش بسیاری از شرکتکنندگان حاکی از آن بود که محتوای دیداری رویایشان ته رنگ قرمزی داشت. آزمایش هم در مورد تاثیر تلقین آشکار پیش از رویا انجام شد: از شرکتکنندگان خواستند تا سعی کنند در مورد آن ویژگی شخصیتی که دوست دارند از آن آنها باشد، رویایی ببینند. بیشتر آنها لااقل یک رویا دیده بودند که میشد صفت محبوبشان را در آن تشخیص داد. با وجود این یافتهها در بیشتر مطالعات شواهد چندانی دال بر اینکه محتوای رویا را بتوان واقعا کنترل کرد، به چشم نمیخورد. چهار شنبه 29 خرداد 1392برچسب:, :: 8:50 :: نويسنده : رضااشرفی آق گنبد
لیلی و مجنونبخش اول
یکی از بزرگترین شاعران ایران زمین، حکیم نظامی گنجوی است که از صاحبان سبک و بزرگترین داستان سرای زبان پارسی است که با خلق آثاری ارجمند برای همیشه جاودانه ماند.
![]() نظامی شاعری است بزرگ با آثار متعدد و متنوع و ما بر آنیم که در این مقاله و مقالاتی دیگر در اینده ای نزدیک مروری بر آثار او داشته باشم. موضوع این مقاله پرداختن و مرور غم نامه او یعنی افسانه معروف و مشهور عرب، داستان "لیلی و مجنون" است. این کتاب از دوبخش مقدمه و داستان اصلی تشکیل شده است.
بخش مقدمه کتاب مانند سایر آثار شاعران بزرگ و با ایمان، با حمد و ستایش خداوند آغاز می شود: ای نامِ تو بهترین سرآغاز بی نامِ تو نامه کی کنم باز؟ ای یاد تو مونس روانم جز نام تو نیست بر زبانم ای کارگشای هر چه هستند نامِ تو کلید هر چه بستند ای هیچ خطی نگشته ز اول بی حجت نامِ تو مسّجل ای هست کن اساس هستی کوته ز درت درازدستی ای خطبه تو تبارک الله فیض تو همیشه بارک الله ای تو به صفات خویش موصوف ای نهی تو منکر، امر معروف پیش تو نه دین نه طاعت آرم افلاس تهی شفاعت آرم تا غرق نشد سفینه در آب رحمت کن و دستگیر و دریاب زان پیش کاجل فرا رسد تنگ و ایام عنان ستاند از چنگ ره باز ده از ره قبولم بر روضه تربت رسولم
نظامی در این ابیات با آوردن صدو پنج بیت ضمن وصف و ستایش خدا و شمردن صفات مختلف، خواستار لطف، رحمت و بخشش حق تعالی است. پس از حمد و ستایش حق به نعت حضرت رسول می پردازد. ای شاهسوار ملک هستی سلطان خرد به چیره دستی ای ختم پیمبران مرسل حلوای پسین و ملح اوّل ای حاکم کشور کفایت فرمانده فتوی ولایت هرک آرد با تو خودپرستی شمشیر ادب خورد دودستی ای خاک تو توتیای بینش روشن به تو چشم آفرینش
نظامی در این ایبات با کلملت بسیار زیبا، حضرت رسول را نعت کرده و او دلیل آفرینش هستی می داند. پس از نعت حضرت درباره معراج ایشان صحبت می کند. ای نقش تو معرجِ معانی معراجِ تو نقل آسمانی از هفت خزینه درگشاده بر چار گهر قدم نهاده از حوصله زمانه تنگ بر فرقِ فلک زده شباهنگ چون شب علمِ سیاه برداشت شبرنگ تو رقص راه برداشت خلوتگه عرش گشت جایت پرواز پری گرفت پایت سر بر زده از سرای فانی بر اوج سرای امّ هانی جبریل رسید طوق بر دست کز بهر تو آسمان کمر بست بر هفت فلک حلقه بستند نظاره توست هرچه هستند ..... نظامی عنوان می کند که وقتی قاصد شاه رسید و نامه را خواندم نه جرات داشتم که از این کار سر باز بزنم و نه اینکه رغبتی برای سرایش این داستان داشتم، تا اینکه فرزند ارجمندم –محمد- که مثال جان برایم عزیز است از من خواست تا همانگونه که داستان "خسرو شیرین" را به نظم در آوردم در مورد "لیلی و مجنون" هم این کار انجام دهم
نظامی پس از صحبت درباره معراج حضرت رسول، درباره آفرینش هستی هم ابیاتی می آورد و پس از دلیل سرایش این کتاب را عنوان می کند: روزی به مبارکی و شادی بودم به نشاط کیقبادی ابروی هلالیم گشاده دیوان نظامیم نهاده صبح از گل سرخ دسته بسته روزم به نفس شده خجسته در خاطرم اینکه وقت کار است کاقبال رفیق و بخت یار است تا کی نفس تهی گزینم؟ وز شغل جهان تهی نشینم؟
در این ابیات نظامی عنوان می کند که یکروز با خوشی و شادی نشسته بود و دیوانش هم روبرویش قرار داشت. با خود فکر می کردم که تا کی می خواهم اینگونه بنشینم بهتر است که کار مفیدی انجام دهم. من در حال فکر به این موضوع بودم که: در حال رسید قاصد از راه آورد مثال حضرت شاه بنوشته به خطِ خوبِ خویشم ده پانزده سطر نغز بیشم کای محرم حلقه غلامی جادو سخن جهان، نظامی از چاشنی دمِ سحرخیز سحری دگر از سخن برانگیز خواهم که به یاد عشقِ مجنون رانی سخنی چو درّ مکنون چون لیلی بکر اگر توانی بکری دو سه در سخن نشانی تا خوان و گویم: این شکر بین جنبانم سر که: تاج سر بین
قاصد شاهِ وقت –شروانشاه- برای نطامی نامه ای می فرستد و با عناوین زیبا او را مخاطب قرار داده و از او می خواهد که داستان "لیلی و مجنون" را به نظم در آورد. نظامی عنوان می کند که وقتی قاصد شاه رسید و نامه را خواندم نه جرات داشتم که از این کار سر باز بزنم و نه اینکه رغبتی برای سرایش این داستان داشتم، تا اینکه فرزند ارجمندم –محمد- که مثال جان برایم عزیز است از من خواست تا همانگونه که داستان "خسرو شیرین" را به نظم در آوردم در مورد "لیلی و مجنون" هم این کار انجام دهم. سرانجام نظامی راضی شده و کار را با بی میلی شروع می کند و به گفته خودش در مدت زمانی کمتر ازچهار ماه، چهار هزار بیت را می سراید. این چارهزار بیت اکثر شد گفته به چار ماه کمتر
سپس ابیاتی را در مدح "شروانشاه"، سپردن فرزندش به او و شکایت از حسودان آورده و به نصیحت فرزندش می رسد و با ابیاتی بسیار زیبا او را نصیحت می کند، گویی که غیر مستقیم تمام فرزندان ایران را نصیحت می کند. ای چارده ساله قرة العین بالغ نظر علوم کونین آن روز که هفت ساله بودی چون گل به چمن حواله بودی واکنون که به چارده رسیدی چون سرو بر اوج سر کشیدی غافل منشین نه وقت بازیست وقت هنر است و سرفرازیست دانش طلب و بزرگی آموز تا به نگرند روزت از روز چون شیر به خود سپه شکن باش فرزند خصال خویشتن باش دولت طلبی سبب نگه دار با خلق خدا ادب نگه دار
نظامی به فرزندش می گوید که دیگر زمان بازی گذشته وقت فراگیری علم ودانش و کمال و ادب است و با زبانی بسیار شیوا راه و روش بزرگی را نه تنها به فرزند خود بلکه به تمام فرزندان این مرز و بوم آموزش می دهد. سپس نکاتی را یادآوری می کند از جمله خوبی کم گویی، آنگاه به یاد رفتگانش شعر می سراید. سپس با ابیاتی کوتاه نکاتی از رازهای زندگی را از جمله فراموش کردن جسمپف سرکشی و عمر رفته، ترک خدمت شاهان، گرایش به قناعت و خرسندی، فروتنی و خوشرو بودن و خدمت به خلق از جمله مواردی است که نظامی با بیانی شیرین آنها را عنوان می کند. سپس به داستان لیلی و مجنون می رسد. چهار شنبه 29 خرداد 1392برچسب:, :: 8:34 :: نويسنده : رضااشرفی آق گنبد
زن و شوهرداستانی از فرانتس کافکا
فرانتس کافکا یکی از بزرگترین نویسندگان آلمانیزبان در قرن بیستم بود.
![]() آثار کافکا که با وجود وصیت او مبنی بر نابود کردن همه آنها، اکثراً پس از مرگش منتشر شدند ـ در زمره تأثیرگذارترین آثار در ادبیات غرب به شمار میآیند.
یکی از داستان های این نویسنده با عنوان زن و شوهر از نظرتان می گذرد: کسب و کار به طور کلی آنقدر خراب است که گاه گداری وقتی در دفتر وقت زیاد می آورم، کیف مستوره ها را برمی دارم تا شخصاً سراغ مشتری ها بروم. از جمله مدت ها بود قصد داشتم یک بار هم سراغ «ن» بروم که قبلاً با هم رابطه تجاری مستمری داشتیم که سال پیش به دلایلی برای من نامعلوم، تقریباً قطع شد. برای ناپایداری هایی از این دست هم حتماً نباید دلیل ملموسی وجود داشته باشد؛ در شرایط بی ثبات امروزی بیشتر وقت ها یک هیچ وپوچ یک حالت روحی کار خودش را می کند؛ بعد هم یک هیچ و پوچ، یک کلمه می تواند کل موضوع را دوباره سروسامان بدهد. اما ملاقات با «ن» کمی دست و پاگیر است، پیرمردی است این اواخر بسیار رنجور و گرچه هنوز خودش امور کسب را در دست دارد، اما، کمتر به مغازه می آید؛ برای ملاقات با او باید به منزلش رفت و آدم بدش نمی آید این نوع انجام معامله را هرچه بیشتر عقب بیندازد.غروب دیروز اما بعد از ساعت ? راه افتادم؛ البته دیگر ساعت مناسبی نبود اما مسئله کار بود نه دید و بازدید. شانس آوردم. «ن» منزل بود؛ وارد که شدم گفتند تازه با زنش از قدم زدن برگشته و به اتاق پسرش رفته که ناخوش احوال و بستری بود. به من هم گفتند به آن اتاق بروم؛ اول این پا آن پا کردم اما بعد دیدم بهتر است هر چه زودتر این دیدار ناخوشایند را تمام کنم. در همان هیبتی که بودم با پالتو، کلاه و کیف مستوره ها به دست از اتاق کوچکی رد شدم و به اتاقی که در آن چند نفری در نوری مات دور هم نشسته بودند و محفلی کوچکتر درست شده بود، رفتم.لابد غریزی بود که اول نگاهم به دلالی که خیلی خوب می شناسمش و به نوعی رقیبم است، افتاد. پس او قبل از من خودش را به اینجا رسانده بود! انگار که پزشک معالج باشد، راحت چسبیده به تخت بیمار جا خوش کرده بود. پالتوی زیبای گشاد دکمه نشده ای پوشیده و با ابهت نشسته بود. پررویی اش نظیر ندارد. احتمالاً مرد بیمار هم که با گونه های اندک از تب سرخ دراز کشیده بود و گاهی نگاهی به او می انداخت، همین نظر را داشت. آنقدرها هم جوان نیست، پسر را می گویم، مردی به سن و سال من با ریشی پر و کوتاه و به خاطر بیماری، نامرتب. «ن» پیر، مردی بلند و چهارشانه که با شگفتی متوجه شدم از فرط ناراحتی لاغر و خمیده و پریشان شده است، هنوز همانطور که از راه رسیده بود، پالتوی پوست به تن ایستاده و به نجوا به پسرش چیزی می گفت.زنش کوچک اندام و ظریف اما پرتحرک، – گرچه حواسش به «ن» بود و به هیچ یک از ما توجهی نداشت _ سعی می کرد تا پالتوی پوست را از تن «ن» درآورد که به خاطر اختلاف قدشان با اشکال مواجه شده بود، اما سرانجام موفق شد. شاید هم مشکل اصلی این بود که «ن» قرار نداشت و مدام با دست هایش دنبال صندلی می گشت که بالاخره پس از کندن پالتو زنش به سرعت به طرفش کشید. خود زن پالتوی پوست را برداشت و در حالی که تقریبا زیرش گم شده بود از اتاق بیرون رفت.به نظر می آمد که بالاخره نوبت من رسیده بود. به عبارت دیگر نرسیده بود و اوضاع نشان می داد که هرگز هم نمی رسید. اگر می خواستم تلاش کنم باید درجا می کردم، چون حس می کردم شرایط برای مذاکره ای تجاری مدام بدتر می شد؛ اهلش هم نبودم تا ابد سرجایم بنشینم، مثل آن دلال که انگار چنین قصدی داشت؛ تازه من که اصلاً خیال نداشتم ملاحظه او را بکنم. بنابراین با وجودی که متوجه شدم «ن» دلش می خواست کمی با پسرش صحبت کند، بی معطلی شروع کردم به حرف زدن. بدبختانه عادت دارم وقتی مدتی هیجان زده حرف می زنم _ که اغلب اوقات پیش می آید و در اتاق آن بیمار زودتر از همیشه پیش آمد _ بلند شوم و همان طور که حرف می زنم، اینور و آنور بروم. در دفتر خودم عادت بدی نیست، ولی در منزل دیگران کمی اسباب زحمت است. ولی نتوانستم جلوی خودم را بگیرم، به خصوص که سیگارم را هم همراه نداشتم. خب هر کسی عادت های بدی دارد، تازه در مقایسه با عادت های آن دلال از عادت های خودم بدم نمی آمد. وقتی دید ما آنقدر ساکتیم، لبخندی زد و سری تکان داد و گفت: «خوابش برده» و با معصومیتی بی نهایت همان دستی را که من با انزجار و چندش به دست گرفته بودم، گرفت و _ انگار که بازی می کند _ بوسید و _ خدا می داند که ما سه نفر چه قیافه ای داشتیم – «ن» تکان خورد، خمیازه بلندی کشید، زن پیراهن را تنش کرد
مثلاً همین عادتش که هی کلاهش را که به دست گرفته و آرام تکان می دهد ناگهان و غیرمنتظره سرش می گذارد و بلافاصله انگار که اشتباه کرده باشد، برمی دارد؛ اما به هرحال لحظه ای کلاه به سر می نشیند و این کار را هم هی تکرار می کند. واقعاً که چنین حرکتی اصلاً شایسته نیست. کاری به کارش ندارم، اینور و آنور می روم، حواسم کاملاً جمع حرف هایی است که می زنم و توجهی به او ندارم. اما حتماً کسانی هستند که کلاه بازی او حواسشان را حسابی پرت می کند. البته وقتی دارم تلاش می کنم این کارشکنی ها را که نمی بینم هیچ، اصلاً هیچ کس را نمی بینم. طبیعتاً متوجه ام که چه می گذرد ولی تا وقتی که حرفم تمام نشده و یا تا وقتی که اعتراضی نشنوم، برایم اهمیتی ندارند. مثلاً متوجه شدم که «ن» اصلاً حال و حوصله گوش کردن نداشت؛ دست ها را روی دسته صندلی گذاشته بود بی حوصله اینور و آنور می شد، نگاهش به من نبود بلکه بی هدف در خلا پرسه می زد و در صورتش آنچنان بی توجهی دیده می شد که انگار کلمه ای از گفته هایم حتی حس حضور من در آنجا راهی به وجودش پیدا نمی کرد. تمام این رفتار بیمارگونه و نومیدکننده را می دیدم، اما باز هم حرف می زدم، انگار که قصد داشتم با حرف هایم با پیشنهادهای مناسبم _ خودم هم از امتیازاتی که می دادم بی آن که کسی طلب کرده باشد، وحشت برم داشته بود _ هر طور شده توازنی ایجاد کنم. از این هم که متوجه شدم آن دلال بالاخره کلاهش را روی پا گذاشت و دست ها را به سینه زد، احساس رضایت خاصی کرده بودم. به نظر می رسید توضیحات من که در مواردی با توجه به حضور او بیان می شد، برنامه هایش را تا حدی به هم ریخته بود. شاید هم با آن احساس رضایتی که در من به وجود آمده بود، بی وقفه به حرف زدن ادامه داده بودم اگر که پسر که تا آن لحظه برایم اهمیتی نداشت و توجهی به او نکرده بودم دفعتاً سر از بالش برنداشته و با مشت تهدیدم نکرده و به سکوت وادارم نکرده بود. معلوم بود که می خواهد حرفی بزند، چیزی نشان بدهد اما توان کافی نداشت. اول فکر کردم دچار پریشانی ناشی از تب شده، اما وقتی بی اختیار و بلافاصله به «ن» پیر نگاهی انداختم، متوجه منظورش شدم.«ن» نشسته بود با چشم های باز یخ زده، بیرون زده و بی رمق می لرزید و به جلو خم شده بود، انگار که پس گردنش را گرفته باشند یا پس گردنی خورده باشد؛ لب پائین حتی فک زیرین با آن لثه لخت، بی اختیار آویزان بود تمام صورتش به هم ریخته بود؛ گرچه به سنگینی اما هنوز نفس می کشید. بعد هم انگار رها شده باشد روی پشتی صندلی افتاد. چشم ها را بست، ردی از تقلایی عظیم در صورتش کشیده شد و سپس تمام شد. به سرعت به طرفش رفتم، دست سرد و بی جان آویزان را که به چندشم انداخت، گرفتم؛ نبض نمی زد. پس تمام کرده بود. خب پیر بود. خدا کند که مرگ برای ما هم آسان باشد. چند کار بود که باید می کردیم. کدامش واجب تر بود؟ در پی کمک به دور و برم نگاه کردم، ولی پسرک روانداز را روی صورتش کشیده بود و هق هقش که انگار تمامی نداشت به گوش می رسید؛ دلال به سردی وزغی در دو قدمی «ن» و روبه رویش نشسته بود و جم نمی خورد.معلوم بود مصمم است جز اینکه منتظر گذشت زمان باشد، کاری انجام ندهد. پس من، فقط من مانده بودم که باید کاری می کردم و در آن لحظه هم مشکل ترین کار را یعنی دادن خبر به زن به روشی قابل قبول به روشی که در دنیا وجود نداشت. ![]() در همین لحظه گام های تند و پرشتابش را در اتاق کناری شنیدم.زن – هنوز لباس بیرونش را به تن داشت، وقت نکرده بود تا عوض کند _ لباس خوابی را که روی بخاری گرم کرده بود، آورد و می خواست تن شوهرش کند.وقتی دید ما آنقدر ساکتیم، لبخندی زد و سری تکان داد و گفت: «خوابش برده» و با معصومیتی بی نهایت همان دستی را که من با انزجار و چندش به دست گرفته بودم، گرفت و _ انگار که بازی می کند _ بوسید و _ خدا می داند که ما سه نفر چه قیافه ای داشتیم – «ن» تکان خورد، خمیازه بلندی کشید، زن پیراهن را تنش کرد، «ن» نق های پرمحبت زنش به خاطر خسته شدن از پیاده روی بسیار طولانی را با دلخوری ساختگی گوش کرد و عجیب بود که از بی حوصلگی هم حرف زد. بعد هم به خاطر اینکه به اتاق دیگری نرود تا مبادا بین راه سردش شود، موقتاً کنار پسرش در تختخواب دراز کشید. کنار پای پسرش سرش را روی دو بالشی گذاشت که زن با عجله آورده بود. این دیگر با توجه به آنچه که گذشته بود، به نظرم عجیب نیامد. بعد هم گفت که روزنامه عصر را بیاورند، بی توجه به مهمان ها روزنامه را به دست گرفت، اما نمی خواند. نگاهی سرسری به صفحه ها می انداخت و با تیزبینی شگفت انگیز کاسبکارانه ای کلمات ناخوشایندی در جواب پیشنهادهای ما می گفت، دست آزادش را مدام به طور تحقیرآمیزی تکان می داد و زبانش را پرسروصدا در دهن می گرداند و به رخ ما می کشید که از حرف های کاسبکارانه ما حالش به هم می خورد. دلال نتوانست جلوی خودش را بگیرد، چند کلمه نامناسب پراند؛ حتی او هم با تمام خرفتی حس کرده بود که پس از آن اتفاق باید تعادلی به وجود بیاید که البته به روش او امکان نداشت.من دیگر به سرعت خداحافظی کردم، در واقع از دلال ممنون بودم؛ بی حضور او قادر نبودم تصمیم به رفتن بگیرم. کنار در خانم «ن» را دیدم. درماندگی اش را که دیدم، بی اختیار گفتم که مرا کلی یاد مادرم می اندازد و وقتی حرفی نزد، اضافه کردم: «شاید دیگران باور نکنند، اما مادرم معجزه می کرد. هر چه را که ما خراب می کردیم، او درست می کرد. در همان کودکی از دستش دادم.» به عمد آرام و شمرده حرف می زدم، حدس زده بودم که گوش پیرزن سنگین بود. اما از قرار معلوم اصلاً نمی شنید. چون بی هیچ ربطی از من پرسید: «ظاهر شوهرم چی؟» بعد هم از کلماتی که برای خداحافظی گفت، فهمیدم مرا با دلال عوضی گرفته بود؛ دلم می خواست قبول کنم که در موارد دیگر آنقدر حواسش پرت نیست.بعد از پله ها پایین رفتم. پایین رفتن سخت تر از بالا رفتن بود که تازه این هم ساده نبود.وای که چه راه های بی سرانجامی هست و چه باری را باید همچنان با خود بکشیم. سه شنبه 28 خرداد 1392برچسب:, :: 14:5 :: نويسنده : رضااشرفی آق گنبد
برای ما كه از نعمت شنوایی بهرهمند هستیم و هر لحظه اراده كنیم مقاصد و امیال خود را در قالب كلمات و جملات به دیگران میگوییم، اندیشه اینکه شنوایی و زبان[1] چه نقش مهمی در زندگی افراد دارد، بدون شك میسر نیست؛ ولی اگر نظریه دانشمندان را درباره رابطه میان زبان و اندیشه بپذیریم و اهمیت زبان را در امور اجتماعی بررسی كنیم، به این حقیقت بیشتر پیخواهیم برد كه گروه ناشنوا كه به سبب محرومیت از حس شنوایی، قادر به تكلم نیز نمیباشند، زندگی سختی را میگذرانند. آنكه زبانش بسته است، قدرت تفكرش نیز محدود است؛ زیرا انسان، هم مقاصد خود را با کلمات بیان میکند و هم با این کلمات و مفاهیم فکر میکند و اگر این وسایل در دسترس فرد نباشد، قدرت اندیشه او محدود خواهد شد. حس شنوایی و زبان، دو عامل مهم یادگیری محسوب میشوند و فقدان آنها كوشش شخص را در امر یادگیری، بیش از حد تصور مشكل میسازد و چهبسا برای عدهای غیرممكن مینماید. از طرفی زبان، یكی از عوامل متحد ساختن گروههای اجتماعی است و کسی كه از این وسیله اتحاد محروم است، به ناچار باید بار سنگین زندگی را بیش از دیگران در تنهایی به دوش كشد و سختی و محرومیت را حس كند.
درباره نقص شنوایی، تعاریف و طبقهبندیهای زیادی صورت گرفته است. شایعترین این طبقهبندی آن است كه، مبتلایان را به دوگروه "ناشنوا" و "كمشنوا" تقسیم میكند. این طبقهبندی جز در مواردی كه متخصصان، تعاریف متفاوت و گوناگونی از آن ارائه میدهند، نسبتا ساده است. معمولا دو نوع ناشنوایی وجود دارد:
الف. ناشنوایی ادراکی: ناشی از اختلال حلزون یا عصب شنوایی است كه ناشنوایی عصبی و اكتسابی نیز گفته میشود.
ب. ناشنوایی هدایتی: ناشی از اختلال مكانیسمهای گوش میانی برای انتقال صوت به داخل گوش است كه ناشنوایی انتقالی نیز نامیده میشود.
زمانی میتوان از نقص شنوایی صحبت كرد كه كودك، بنا به دلایلی مثل بدكاری گوش یا اعصاب مربوط به آن، در شنیدن اصوات محیطی با مشكل مواجه باشد. پذیرفتهترین تعاریفی كه منعكسكننده نظریات متخصصان تربیتی است، تعاریفی است كه توسط كمیته اجرایی كنفرانس مدیران آموزشی مخصوص ناشنوایان، بهعمل آمده است. در اینجا این تعاریف را ذكر میكنیم.
نقص شنوایی
یك اصطلاح ژنریك است كه نمایانگر آن عده از ناتواناییهای شنوایی است كه ممكن است درجات شدت و ضعف آن بین خفیف تا عمیق متغیر باشد. نقص شنوایی، شامل دو گروه فرعی ناشنوا و كمشنوا میباشد.
الف. ناشنوا: كسی است كه اختلال شنوائیش از روند پردازش موفقیتآمیز اطلاعات كلامی كه از طریق شنیدن(چه با سمعك و چه بدون سمعك) به دست میآید، جلوگیری میكند.
ب. كمشنوا: به كسی اطلاق میشود كه بهطور كلی با بهرهگیری از وسایل كمكشنوایی بتواند از باقیمانده شنوایی خود در پردازش و فرایندسازی اطلاعاتی كه از طریق شنیدن به دست میآورد، استفاده كند.[2]
برای ناشنوایی، تعاریف بسیاری آمده است ولی آنچه در تمامی این تعاریف قابل توجه است، ارتباط شنوایی با تكلم و گویایی است. در نیمه اول قرن بیستم بهخصوص در دهه 1930 تا 1940 میلادی بسیاری از تعاریف مربوط به ناشنوایی در رابطه با آثار نامطلوب ناشنوایی در گذران زندگی فرد بوده است؛ ولی بعدا و بهخصوص در نیمه دوم قرن بیستم اكثر تعاریف ناشنوایی به نحوی با مساله تكلم و مراوده كلامی مربوط میگردد. زیرا ناشنوایی در رابطه با ناگویایی قابل لمستر است و سنگینی فقدان این حس مهم بشری از این طریق بهتر نمایان میشود.[3]
ذكر این نكته ضروری است كه رابطه نزدیكی بین فقدان شنوایی و عقبماندگی ذهنی در رشد زبان وجود دارد. به همین دلیل متخصصان تاكید زیادی به زمان شروع نقص شنوایی دارند. نقص شنوایی هرچه زودتر در كودك ایجاد شود، رشد زبان در او بیشتر آسیب خواهد دید. به همین دلیل متخصصانی كه با كودكان مبتلا به نقص شنوایی كار میكنند اغلب اصطلاحاتی نظیر ناشنوایی مادرزادی(یعنی آنها كه هنگام تولد ناشنوا هستند) و ناشنوایی غیرارثی(یعنی آنها كه مدتی بعد از تولد به ناشنوایی دچار میشوند) استفاده میكنند. دو اصطلاح دیگر كه اغلب در زمینه یادگیری زبان این كودكان بهكار میروند عبارتند از:
1. ناشنوایان قبل از فراگیری زبان: یعنی اینكه در زمان تولد یا اینكه در اوایل زندگی و قبل از اینكه زبان یا گفتار رشد كند، رخ میدهد.
2. ناشنوایان بعد از فراگیری زبان: یعنی ناشنوایی بعد از رشد زبان و گفتار به وجود میآید.[4]
اندازهگیری شنوایی
برای اندازهگیری قدرت شنوایی، دو بعد را در صدا مورد سنجش قرار میدهند. یكی فركانس و دیگری شدت صوت. فركانس، عبارت است از تعداد ارتعاشاتی(سیكلها) كه هر ثانیه در برابر یك موج صورت میگیرد. شدت صوت، عبارت است از بلندی نسبی یك صدا. سطح شنوایی یك فرد را از طریق تعیین میزان شدتی كه در آن فرد صدایی میشنود، تخمین میزنند.
شنوایی را معمولا با دسیبل(DB) كه نوعی سنجش نسبی شدت صوت است، اندازهگیری میكنند. دسیبل صفر، نمایانگر شنوایی بهینه است. وجود نقص تا 26 دسیبل طبیعی است. از 26 تا 70 دسیبل كمشنوا و از 71 دسیبل به بالا ناشنوا تلقی میشود.[5]
ناشنوایی براساس سطح شنوایی از دست رفته و ملاحظات آموزشی، به پنج گونه تقسیمبندی شده است:
الف. ملایم یا خفیف: 40-27 دسیبل شنوایی از دسترفته: فرد برای شنیدن صداهای ضعیف یا بافاصله مشكل دارد و احتمالا برای تكلم صحیح نیازمند گفتاردرمانی است.
ب. متوسط: 55-41 دسیبل شنوایی از دسترفته: فرد میتواند مكالمات رودررو را بشنود، اما در درك شنوایی بحثهای کلاس درس با مشكل مواجه است. احتمالا وسایل كمكی در زمینه شنوایی و نیز جلسات گفتاردرمانی مورد نیاز است.
ج. متوسط تا شدید: 70-56 دسیبل شنوایی از دسترفته: فرد نیاز به سمعك دارد و برنامه آموزشی وی باید بهطور جدی شامل تربیت شنوایی و آموزش تكلم و زبان باشد.
د. شدید: 90-71 دسیبل شنوایی از دسترفته: فرد تنها قادر به شنیدن صداهای بلند و نزدیك است و گاهی به عنوان ناشنوا قلمداد میگردد. اینگونه افراد نیازمند سمعك، برنامه آموزشی ویژه ناشنوایان و نیز آموزش تكلم و زبان هستند.
ه. عمیق: 91 به بالاتر دسیبل از دسترفته: فرد احتمالا صداهای بلند و ارتعاشات آن را میشنود و برای درك امور عمدتا بر حس بینایی تكیه دارد. معمولا این افراد ناشنوا محسوب میشوند.[6]
بررسی برخی اقسام ناشنوایی
الف. كری روانی: بعضی افراد از نظر عضوی هیچگونه نقصی در دستگاه شنوایی ندارند ولی با اینهمه از شنیدن اصوات بهخصوصی عاجر میباشند. البته امروزه با اختراع دستگاه شنواییسنج و وجود تستهای روانی، ناشنواییها از هم تفكیك میشوند و كودكان هر دسته تحت آموزش ویژه خود قرار میگیرند.
یكی از معمولترین انواع كری روانی، "كری هیستری" است. بیمارانی كه تحت عنوان هیستریك تقسیمبندی میگردند، اصولا اختلالاتی در آلات حس و حركت آنان وجود ندارد. این دسته از بیماران با وجودی كه هیچگونه نقص عضوی ندارند و ساختمان چشم و گوش و یا اعضای آنان سالم است، نمیبینند و نمیشنوند. گاهی این اختلال در حافظه فرد مبتلا مشاهده میشود و بیمار همه مخلوقات و حتی نام خویش را از یاد میبرد.
یكی دیگر از انواع كری روانی را "كری لفظی" میخوانند. این دسته از مبتلایان با وجودی كه اصوات را به خوبی میشنوند، قادر به فهم معانی كلمات نیستند. به عبارت دیگر، شخص مبتلا نمیتواند بین كلمهای كه شنیده است و شی مربوط به آن كلمه، رابطهای برقرار سازد. علت اصلی این نوع كری ممكن است در اعصاب شنوایی یا مغز باشد و یا به علت ضربه یا حادثهای از قبیل تصادف ایجاد شده باشد.
استعمال بیش از حد و نامناسب داروها، گاهی نقایصی را در دستگاه شنوایی سبب میگردد. كنین، آسپرین و استعمال بیش از حد آنتیبیوتیكها تاثیر نامطلوبی بر دستگاه شنوایی میگذارد. همچنین اشخاصی كه در كارخانه یا مكانهای شلوغ كار میكنند پس از مدتی نسبت به آن اصوات نوعی مصونیت پیدا میكنند و پس از چندی متوجه میگردند كه حساسیت شنوایی آنان نسبت به برخی از صداها تقلیل یافته است.
ب. نقص شنوایی در پیری: بهتدریج كه انسان رو به پیری میرود، نوعی فرسودگی عمومی ظاهر میشود. این فرسودگی شامل دستگاه شنوایی نیز میگردد. به تجربه ثابت گردیده كه بعد از 40 سالگی بعضی از اعضای اعصاب شنوایی رو به ضعف نهاده و كمكم شنوایی رو به افول میرود.[7]
ویژگیهای كودكان ناشنوا
1. رشد شناختی و هوشی
نتایج تحقیقات اخیر برخلاف گذشته نشان میدهد افراد ناشنوا، سختشنوا و كمشنوا، گروهی هستند كه توانایی هوشی و شناختی طبیعی دارند. سالها روانشناسان عقیده داشتند كه ظرفیت استدلال و تفكر افراد ناشنوا پایین است. البته باید توجه داشت كه این نتایج به خاطر آزمونهای نامناسب افراد ناشنوا بوده است. ولی امروزه با تصحیح آزمونها نشان داده شده كه افراد مبتلا به نقص شنوایی، تواناییهای هوشی و شناختی طبیعی دارند، هرچند نمره خوبی در آزمونهای هوشی دریافت نكنند.
2. پیشرفت تحصیلی
علیرغم تواناییهای هوشی و شناختی طبیعی، متوسط پیشرفت تحصیلی بیشتر كودكانی كه ناشنوا هستند، بهطور قابل ملاحظهای پایینتر از میانگین همتایان شنوای آنهاست. پال و جكسون، گزارش كردهاند: یكی از قویترین یافتهها این است كه ارتباط معكوسی بین نقص شنوایی و پیشرفت تحصیلی وجود دارد؛ یعنی هرچه نقص شنوایی شدیدتر باشد، پیشرفت تحصیلی پایینتر است. كودكانی كه ناشنوایی ناچیز یا متوسط دارند و به عنوان سختشنوا در نظر گرفته شدهاند، با احتمال بیشتری در كلاسهای آموزش عادی یا در كلاسهای مخصوص این كودكان، علیرغم باقیمانده شنوایی 3-1 سال از نظر پیشرفت تحصیلی عقبتر از همتایان شنوای خود هستند.
3. رشد زبان
برخی بیان میكنند كه، ناتوانی اولیه كودك ناشنوا، محرومیت از صدا نیست بلكه محرومیت از زبان است. كودكانی كه توانایی شنیدن دارند از طریق شنیدن، درك و بیان لغات را آغاز میكنند و از نظر شناختی به رسش میرسند؛ اما برای كودكانی كه قادر به شنیدن نیستند یا نمیتوانند به خوبی بشنوند، این تجربه كمتر حاصل میشود و آنها مدرسه را با تاخیر رشد زبانی آغاز میكنند و برخی از آنها هرگز از نظر رشد زبانشناسی و تحصیلی به همتایان خود نمیرسند. كودكانی كه كمشنوا هستند و توانایی شنوایی آنها پایین است با احتمال بیشتری رشد زبانی خود را تقویت میكنند. پژوهشی كه اكتساب مهارتهای زبانی، صحبت كردن و خواندن و نوشتن را در كودكان ناشنوا بررسی كرده، نشان میدهد كه زبان كودكانی كه ناشنوا هستند به همان شیوه كودكان شنوا رشد میكند، ولی بهطور قابل توجهی آهنگ آن كندتر است.
4. رشد هیجانی و اجتماعی
بنابر اعتقاد موریس، همه انسانها نیازهای اساسی مشابهی دارند كه برای رشد سالم فردی آنها باید ارضا شوند. در میان آنها میتوان به نیاز ارتباط با دیگران اشاره كرد. نیاز اساسی به ارتباط انسانی در افراد ناشنوا همیشه ارضا نمیشود. اطرافیان این نوع كودكان در مورد بسیاری از مفاهیم پیچیده مانند مرگ بستگان، مشكلات هیجانی، مسائل نوجوانی و جوانی و ... اطلاعات كافی به آنها نمیدهند و والدین آنان بیشتر برای روشن كردن این مطالب با ایشان ارتباط برقرار نمیكنند و كودك هر روز بیشتر در ترس، نگرانی و دلهره تنها میماند. بنابراین، ناكامی كه ناشی از ارتباط ضعیف است، میتواند منجر به مشكلات رفتاری یا هیجانی برای افراد ناشنوا شود و بر رفتار، ارتباطات و انگیزش آنها اثر بگذارد. از آنجایی كه مهارتهای ارتباطی برای یادگیری تحصیلی ضروری هستند وقتی اینگونه مهارتها تحت تاثیر قرار میگیرند، پیشرفت تحصیلی نیز متاثر میشود؛ اما رشد اجتماعی و شناختی در كودكان ناشنوا ضرورتا با تاخیر مواجه نمیشود، به شرط اینكه از سالهای اولیه، آنها در جریان ارتباطهای پرمعنی و معقولانه قرار گیرند.[8]
[1] . زبان: معمولا به تمام اشكال و انواع ارتباطات انسانی اطلاق میگردد كه بازگو نمودن افكار و احساسات گوناگون از طرق مختلف مانند نوشتن، گفتن، خواندن، بهكارگیری دستور و قواعد زبان، تغییرات قیافه، اداها، هنر و غیره را شامل میشود.
[2] . هالاهان، دانیل و كافمن، جیمز؛ كودكان استثنایی، ترجمه مجتبی جوادیان، آستان قدس رضوی، 1373، چاپ سوم، ص 394.
[3] . پاكزاد، محمود؛ كودكان استثنایی، تهران، شابک، 1376، چاپ سوم، ص 345.
[4] . هالاهان، دانیل و كافمن، جیمز؛ كودكان استثنایی، ص 395.
[5] . ای كرك، ساموئل و گالاگر، جیمز؛ آموزش و پرورش كودكان استثنایی، ترجمه مجتبی جوادیان، انتشارات آستان قدس رضوی، 1371، چاپ اول، ص 336.
[6] . كاكاوند، علیرضا؛ روانشناسی و آموزش كودكان استثنایی، تهران، روان، 1385، چاپ اول، ص 178.
[7] . پاكزاد، محمود؛ كودكان استثنایی، ص 359.
[8] . روانشناسی و آموزش كودكان استثنایی، ص 192 الی 194.
پنج شنبه 9 خرداد 1392برچسب:, :: 15:9 :: نويسنده : رضااشرفی آق گنبد
وزوز گوش عبارت است از احساس يك صدا يا زنگ در گوش كه معمولا حالت ذهني (سابژكتيو) و بندرت حالت عيني (ابژكتيو) دارد. در حالت سابژكتيو (نوع غير ارتعاشي)، وزوز گوش را فقط خود بيمار ميشنود ولي در حالت ابژكتيو (نوع ارتعاشي) پزشك هم به كمك روشهايي ميتواند آن را بشنود. فرد در موارد خفيف فقط آن را در محيطهاي آرام و در شب، زمان خواب ميشنود. گاه وزوز گوش آنقدر شديد است كه نهتنها باعث اختلال شنوايي و ناراحتي عصبي ميشود بلكه ممكن است فرد را به خودكشي سوق دهد. وزوز گوش غالبا نشانه بيماريهاي گوش است و گاه اولين و تنها نشانه اين بيماريهاست. در بسياري از موارد علت آن را نميتوان كشف كرد. وزوز گوش سابژكتيو از اختلالات كل سيستم شنوايي ازگوش خارجي تا حلزون و از عصب زوج هشتم تا كورتكس مغز ناشي ميشود. خصوصيات وزوز گوش به تعيين محل اختلال كمك نميكند، اما در بعضي از اختلالات يك نوع وزوز گوش، شيوع بيشتري دارد. وزوز گوش سابژكتيو كه از سرومن مجراي خارجي گوش، سوراخ شدگي پرده تمپان يا وجود مايع در گوش مياني ناشي ميشود، معمولا فركانسي پايين دارد و ممكن است متناوب باشد. اين حالت باعث خفه شدن ديگر صداها و تغيير صداي بيمار ميشود. در اتواسكلروز تقريبا هميشه در مراحلي از بيماري وزوز گوش ظاهر شده، ماهها يا سالها باقي مانده، سپس با پيشرفت بيماري، از بين ميرود. وزوز گوش در اين بيماران حالت ثابت دارد (بدون نوسانات وسيع) و ممكن است به صورت سوت، زنگ يا مخلوطي از چندين صدا باشد. وزوز گوش در اوتيت مديا غالبا حالت ضرباني دارد و با رفع التهاب، ناپديد ميشود. اوتيت مدياي مزمن بندرت سبب وزوز گوش ميشود. در پيرگوشي و كاهش شنوايي ناشي از صدا، وزوز گوش معمولا پرفركانس است و بيشترين شدت آن در حدود فركانسي است كه حداكثر كاهش شنوايي وجود دارد. هر فردي كه بر اثر صدايي بلند (نظير شليك گلوله) دچار وزوز گوش (و كاهشگذاري شنوايي) ميشود، بايد بداند كه اين وزوز گوش يك هشدار است بر اين كه اگر به مواجهه با اين صدا ادامه دهد، دچار كاهش شنوايي دائمي خواهد شد. برخي از داروها نظير ساليسيلاتها، ايبوپروفن، ايندومتاسين، فنيل بوتازون، آمينوگليكوزيدها، فلزات سنگين (نظير آرسنيك)، كينين و بعضي از ضد افسردگيها (آمي تريپتيلين، آموكساپين، دزيپرامين، دوكسپين، ايميپرامين، نورتريپتيلين، تري ميپرامين، پروتريپتلين و تزازودن) ميتوانند با آسيب حلزون و عصب زوجVIII باعث وزوز گوش شوند. اين وزوز گوش معمولا فركانس بالا داشته و ممكن است با قطع دارو ادامه يابد. گاه حتي با يك دوز واحد و اندك از اين داروها وزوز گوش رخ ميدهد. رخداد وزوز گوش ميتواند هشداري باشد كه در صورت قطع نكردن دارو كاهش شنوايي برگشتناپذير خواهد بود. تغييرات عروقي در ( CNSبه علت آرتريواسكلروز يا هيپرتانسيون) به طور شايع باعث وزوز گوش با فركانس بالا ميشود. در هيپرتانسيون غالبا وزوز گوش با ميزان فشارخون نوسان ميكند. تومورهاي يوستريور فوساي جمجمه بويژه تومورهاي زاويهCP در اوايل سير خود باعث وزوز گوش ميشوند. حتي ممكن است نوروم آكوستيك چندين سال قبل از ايجاد كاهش شنوايي يا اختلال تعادل، با وزوز گوش (مداوم و با فركانس بالا يا پايين) تظاهر كند. وزوز گوش يكي از 3 علامت مشخصه بيماري منير است. اين وزوز گوش نوساني فركانس پايين دارد و قبل از حمله حاد، سرگيجه ظاهر ميشود و بعد از حمله تقريبا ناپديد ميشود. كنترل بيماري منير، اين وزوز گوش را كاهش ميدهد، ولي معمولا آن را از بين نميبرد. وزوز گوش، ديپلاكوزيس و به همخوردگي صداها عملا شنوايي اين بيماران را بيشتر از آنچه درPTA ديده ميشود، كاهش ميدهد. كمخوني و افت فشارخون به صورت برگشتپذير باعث وزوز گوش خفيف ميشوند. قبل از حملات صرع و ميگرن ممكن است وزوز گوش رخ دهد. سيفيليسCNS ممكن است باعث وزوز گوش (معمولا ممتد و با فركانس بالا) شود. گاه به علت احتقان وريدي يا پلاكهاي داخل شرايين كاروتيد صداهايي ايجاد ميشود كه بيماران به اشتباه آن را وزوز گوش ميخوانند. اين صداها با ضربان قلب همزماني دارند و با فشار بر شريان كاروتيد مشترك موقتا از بين ميروند. بعضي از سوفلهاي قلبي در جمجمه بصورت وزوز گوش ضرباني شنيده ميشوند. وزوز گوش عروقي معمولا فركانس پايين دارد. گاه با بررسي گوش وCNS هيچ علتي براي وزوز گوش يافت نميشود و اين وزوز منشاء عصبي يا فونكسيونل دارد. استرسهاي عاطفي و خستگي باعث تشديد وزوز گوش ميشوند كه در اين حالت وزوز گوش در انتهاي روز شديدتر است. در كساني كه كاهش شنوايي هدايتي دارند (و تا حدي در افراد طبيعي)، جويدن، انقباض شديد عضلات گردن، بستن محكم چشمها و قفل كردن محكم آرواره، حركت پرده تمپان و انقباض عضلات گوش مياني ممكن است باعث بروز صداهايي سابژكتيو شوند. اگر فردي صداهاي ارگانيزه (تكلم يا موزيك) را ميشنود، اين وزوز گوش نيست، بلكه يك توهم شنوايي است (سايكوز يا آنسفاليت لوب تمپورال). وزوز گوش اگر توسط پزشك نيز قابل شنيدن باشد، ابژكتيو يا عيني است. براي شنيدن يا نوع وزوز گوش پزشك بايد گوش يا گوشي پزشكي خود را در جلوي مجراي خارجي گوش بيمار قرار دهد. در اين سيستم ضمن اينكه وزوز گوش مورد ارزيابي قرار ميگيرد قابليتشبيهسازي نوع صدايي كه بيمار احساس ميكند نيز وجود دارد دكتر محمد فرهادي، رئيس مركز تحقيقات گوش، حلق و بيني در اين خصوص به خبرنگار ما ميگويد: اين سامانه توانايي ارزيابي، تشخيص و درمان وزوز گوش را كه يك احساس آزاردهنده و احساس صدا در گوش و سر است، دارد. در يك تحقيق به منظور شناسايي مكانهايي از مغز كه درگير وزوز گوش هستند، تصاوير پتاسكن كه يك نوع شيوه تصويربرداري گسيل پروتون است، از مغز افراد سالم و افرادي كه دچار وزوز گوش بودند تهيه شد. سپس از مغز اين افراد، امآرآي مغز نيز گرفته و در مرحله بعدي با استفاده از نرمافزارهاي خاصي تصاوير پتاسكن و امآرآي همپوشاني داده شدند. با اين روش ميتوان پي برد كه در افراد مبتلا به وزوز گوش كدام قسمت از مغز آنها بيشتر فعال است و به كمك مهندسي پزشكي نيز ميتوان قابليت دسترسي به آن مركز را بررسي كرد و در صورت امكان ميتوان يك دستگاه سركوبگر در آن قسمت از مغز به كار گرفت، با كمك اين روش ميتوان وزوز گوش را به صورت كنترل شده در آورد يا اين كه آن را تا حدي قابل تحملتر كرد. وي ادامه ميدهد: در اين سيستم ضمن اين كه وزوز گوش مورد ارزيابي قرار ميگيرد، قابليت شبيهسازي نوع صدايي كه بيمار احساس ميكند نيز وجود دارد. وزوز گوش در 6 كانال مختلف ارزيابي ميشود كه در واقع نوعي كم كردن وزوز گوش است و اين سيستم امكان توليد همه صداهايي را كه فرد مبتلا به وزوز گوش ممكن است احساس كند، دارد و در عين حال ميتواند مشخصات صدا را كه شامل شدت فركانس و دامنه صداست، مشخص كند. در قسمت دوم اين پژوهش اين كه در چه قسمتي از مغز تغييراتي رخ ميدهد كه باعث وزوز گوش ميشود، با كمك پتاسكن تصويربرداري از مغز صورت گرفت كه اين قسمتهاي مغز را نشان داد. بخش ديگر اين پروژه تحقيقي، طراحي و ساخت دستگاه تحريك الكتريكي به منظور درمان وزوز گوش است. به كمك اين دستگاه بيمار تحت تاثير تحريكات الكتريكي قرار ميگيرد و با كمك اين دستگاه وزوز گوش حدود 10 درصد بيماران به طور كامل قطع شد و در 60 درصد بيماران وزوز گوش يا كاهش داده شد يا اينكه براي بيمار قابل تحمل شد. پنج شنبه 9 خرداد 1392برچسب:, :: 15:0 :: نويسنده : رضااشرفی آق گنبد
این شیوه که امروزه بیشتر تحت عنوان بازتاب شناسی شناخته شده است ، با تحریک برخی از نواحی صورت از طریق ماساژ یا طب سوزنی ، در برخی از نواحی بدن که به صورت مطلوب فعال نیستند تحول ایجاد می کند. همچنین برای درک برخی از مشکلات که بر روی سطوح خود را نشان می دهند و ناشی از یک عامل خارجی است کارایی دارد. مشکلاتی از قبیل آکنه و یا .. می تواند در نتیجه عادات غیر بهداشتی و یا به دلیل زخم ویا منافذ بازی باشد که باکتری های ناخواسته را به بدن جذب می کند. در زیر نشان گر های زیرکانه ای از مشکلات داخلی که بر روی نقشه سلامت صورت طرح شده ، آمده است. اگر هریک از این نواحی حاوی رشد زائد، جوش ویا نشانگرهای رنگی مانند رنگ قرمز، بنفش، آبی ، سبز و .. بود می توان نشانه مقوله هایی باشد که باید به دنبال درمان آن باشید. 1. خطوط پیشانی: مخاط زیاد در مثانه یا کیسه صفرا 2. خطوط وسط پیشانی : معده ، کبد و یا مقوله های کیسه صفرا 3. ابروها : مشکلات کلیه و یا کبد 4. چشمان تیره : غده فوق کلیوی و کلیه و یا معده و کبد. رنگ آبی یا پوست پف آلود. 5. استخوان های گونه یا برآمدگی بینی : مشکلات قلبی/ گردش خون 6. وسط گونه ها: بد کارکردن روده بزرگ 7. ثلث پایین گونه ها : مشکلات ریه و معده 8. گوش ها : پرکاری غده های فوق کلیوی 9. لب ها: معده و روده ها 10. خط آرواره: معده روده بزرگ 11. چانه : مقوله های کلیه / کم آبی – کمبود آب بدن 12. پوست رنگ پریده : کمبود جریان خون/ سطح پایین فعالیت/ کمبود نور خورشید درمان ارگان های بدن می تواند به صورت های مختلف انجام شود. از ارکان ساده سلامت پیروی کنید و برخی از بخش های بدنتان را بازسازی کرده تا در سراسر زندگی جوان باقی بمانید. یک سبک زندگی فعال، تغذیه صحیح و رشد روحی و احساسی، 3 کلید اصلی زندگی سالم است. سبک زندگی فعالانه باعث مصرف زیاد آب در بدن می شود که به صورت طبیعی خود یک عامل درمان و پاک سازی بدن است. بسیاری از غذاهای گیاهی، برخی نواحی مشکل دار را مورد هدف قرار می دهند و منجر به سلامت ارگان ها می شود. بالغ شدن روحی نیز به شما کمک می کند جوان بمانید، کمتر نگران شوید و از نظر ذهنی استرس نداشته باشید. ماساژ این نواحی از صورت می تواند جریان خون را در ارگان های مربوطه افزایش دهد و میزان سلامتی را بهبود بخشد. ورزش ها و انقباضات زیادی است که می توانید بر روی صورتتان انجام دهید که حتی در ابتدا ممکن است به نظرتان احمقانه بیاد ولی در حقیقت بسیار موثر بوده ومی تواند تحول بزرگی را بدون کار زیاد صورت دهد. اگر شما به طب سوزنی به عنوان درمان موثر می اندیشید ، به دنبال پزشک قابل اطمینان و حاذق باشید. بعد از چندین جلسه این نوع درمان می تواند بسیار نتیجه بخش باشد، بنابراین بیشتر به دنبال کیفیت و پزشک حاذق در این مورد باشید. پنج شنبه 9 خرداد 1392برچسب:, :: 14:47 :: نويسنده : رضااشرفی آق گنبد
یك متخصص عفونی گفت: یكی از مهمترین مراقبتها در سوختگیها، پیشگیری از عفونت است که با رعایت نكات بهداشتی می توان از بروز عفونت ها پیشگیری کرد.
وی تصریح كرد: بسیاری از افراد برای التیام تاول سوختگی از خمیر دندان استفاده میكنند كه كار اشتباهی است و توصیه میشود انجام نشود. استفاده موضعی از خمیر دندان برای درمان و التیام سوختگی فایدهای ندارد و برای این كار ساخته نشده است. عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشكی جندی شاپور گفت: برای رفع سوختگی باید حتما شستشوی ناحیه و پانسمان انجام شود؛ برخی افراد در این زمینه كمكاری میكنند كه خطر زیادی دارد. همچنین بسیاری از افراد محل زخم را دستكاری میكنند كه احتمال عفونت را افزایش داده و بهبود را به تعویق میاندازد. یوسفی ادامه داد: اصولا پس از سوختگی ممكن است عفونت ایجاد شود و بسته به شدت عفونت، نوع آن نیز متفاوت است. این متخصص عفونی گفت: در سوختگیها گاهی میكروبها وارد خون شده و عفونت خونی ایجاد میكنند، برخی میكروبها نیز موجب عفونت مفاصل، ادراری و استخوان میشوند. وی افزود: عفونت زخم در سنین كودكی و سنین بالا بیشتر مشاهده میشود و هر چه مدت اقامت در بیمارستان بیشتر باشد، احتمال عفونت نیز افزایش مییابد. پنج شنبه 9 خرداد 1392برچسب:, :: 14:46 :: نويسنده : رضااشرفی آق گنبد
قطع مصرف هله هوله بدوید (در حدود 2 کیلومتر) در مصرف نمک و ادویه زیاده روی نکنید پتاسیم مصرف کنید H2O بیشتری مصرف کنید 4 حرکت شکم که معجزه می کند: دراز نشست استاندارد دوچرخه دراز نشست عمودی پهلو ها 6 تصور غلط که باعث افتادگی شکم می شود 2- تمرین کامل شکم نیم ساعت طول می کشد 3- دراز نشست خیلی آرام، عضلات را محکم تر می کند 4- بهترین زمان برای انجام حرکات شکمی، آخر تمرین ها می باشد 5- با انجام حرکات پایلیت (Pilates ) نمی توانید شکم خود را 6 تکه کنید 6- بدون وزنه و دستگاه نمی توانید شکم خود را آب کنید نتیجه بیشتر در زمان کمتر شکم خود را صاف کنید پنج شنبه 9 خرداد 1392برچسب:, :: 14:43 :: نويسنده : رضااشرفی آق گنبد
این اخلاط خصوصیات سرد و گرم داشته و در بدن جایگاه مشخصی دارند. سودا در طحال، صفرا در كیسه صفراوی، خون در كبد و بلغم در لنفهای سراسر بدن جای گرفتهاند. خوب است بدانید مزاج صفراوی خصوصیت آتش دارد و گرم و خشك است. مزاج دموی (خون) ماهیت هوا دارد و گرم و تر است.مزاج بلغمی خصوصیت آب دارد و سرد و تر و مزاج سوداوی ماهیت خاك دارد و سرد و خشك است. اگر در افراد دو مزاج بلغمی و سوداوی غالب باشد طبع بدن سرد و اگر دو مزاج دموی و صفراوی غالب باشد طبع بدن گرم است. گرم مزاجیم یا سرد مزاج؟ قبل از پاسخ به این پرسش لازم است بدانید پایه اصلی طب سنتی برخلاف طب مدرن امروزی بر اساس شناخت نوع مزاج و طبیعت انسان بوده و برهمین اصل خوراكیهایی تجویز میشود كه بتواند مزاج را متعادل و علائم بیماری را التیام بخشد البته این را هم بدانید در بهكارگیری طب سنتی نباید افراط و تفریط كرد، چرا كه در هر صورت بشر برای درمان بیماریهای حاد و سخت نیاز به طب مدرن و داروهای شیمیایی و جدید آن دارد، اما تحقیقات نشان داده است طب سنتی در مقایسه با طب امروزی اثرگذاری بیشتری در التیام و درمان بیماریهای مزمن، ویروسی و اختلالات گوارشی دارد. اما بر اساس چه خصوصیاتی ماهیت مزاجیمان را بشناسیم؟ بیشتر كسانی كه رنگ پوستشان سفید است سرد مزاج هستند. در سرمای زمستان براحتی گرم نمیشوند. خواب را به فعالیت روزانه ترجیح میدهند. بیشتر آنها كمحوصله و بیحال بوده و از كمبود انرژی رنج میبرند. درونگرا بوده و در محاورات احساسات خود را بروز نمیدهند و كمتر عصبی میشوند و بیشتر عصبانی میكنند! نبض آنها آرام میزند و عروق خونیشان باریك است. مستعد ابتلا به پاركینسون، MS، سوزش و نفخ معده، سرگیجه، تهوع و سردرد هستند. اما افراد گرم مزاج، پرانرژی، چالاك، زرنگ و زودفهم هستند. رنگ پوست آنها اغلب سرخ و تیره است و رگهایشان نمایان. برونگرا بوده و در محاورات سرعت در سخن گفتن و پیوستگی گفتار دارند و سریع احساساتشان را بروز میدهند.گرمای تابستان برایشان زجرآور است و عطش زیادی دارند. این افراد به دلیل ضربان قوی قلب، اندامهای پرخون، محرك و فعالی دارند. غذای دو مزاج گرم و سرد بدن هر كسی با دریافت یكسری غذاها واكنش مخصوصی را از خود نشان میدهد. مثلا شنیدهاید كه میگویند فلان كس با خوردن یك خیار سردیاش میكند و دیگری با مصرف یك مویز گرمیاش میكند. این همان ارتباط میان نوع غذاها با ماهیت مزاج ماست كه اگر رعایت نشود اثرات ناگوار گرمی و سردی در غالب علائم بیماری بروز میكند. به همین دلیل هم سالخوردگان گرم و سرد چشیده روزگار ما همیشه به رعایت توازن میان انواع خوراكیها توجه كردهاند و از قدیم غذاها و نوشیدنیهایی چون دوغ با كاكوتی، باقلا با گلپر، آبگوشت با آویشن، ماهی با گردو و فلفل، برنج با زیره، پنیر با گردو، گوشت با سماق، ماست با نعناع، كاهو با سكنجبین یا كله پاچه با دارچین را با یكدیگر مناسب میدانستهاند. اما كدام غذاها گرم و كدامیك سرد است؟ به گفته متخصصان طب سنتی گوشت گوسفند، شتر، بوقلمون، مرغابی، انواع شیرینیها، كشمش، خرما، عسل، ارده، انجیر، انگور، موز، خرمالو، خربزه، گردو، نمك، روغن، هل، تخممرغ، نان گندم، اغلب ادویهجات و غذاهای فرآوری شده همچون سوسیس و كالباس طبع گرمی دارند، اما از غذاهای سرد میتوان به گوشت گاو، گوساله، مرغ، ماهی، برنج، ماست، خیار، هندوانه، جو، ماش، باقلا، ذرت، زرشك، انواع لبنیات، كدو، ریواس، قارچ، تمبرهندی، گوجهسبز، چغاله بادام، گیلاس، كاهو، آلو، انار، سركه و آب یخ اشاره كرد. نكته جالبتر آنكه از امام صادق(ع) نقل است میوهها را به صورت فصلی بخورید. چرا كه فصول سال هم طبع گرم و سرد دارند و میوه، سبزی و غذاهای آن فصل با مزاج ما هماهنگتر است.این را هم بدانید زیادهروی در مصرف غذاهای گرم موجب تب، یبوست، جوش، بوی تند ادرار، پرفشاری خون، آشفتگی، بیقراری، عطش و سرگیجه میشود كه با مصرف غذاهای سرد میتوان اثرات آن را تعدیل كرد، اما مصرف زیاد غذاهای سرد هم باعث دل درد، نفخ، اسهال، گرفتگی عضلات، سستی و ضعف، تكرر ادرار، روماتیسم، دست و پای سرد و ترشح زیاد بزاق میشود. غذاهای مناسب مزاجهای چهارگانه اما پرسش اصلی آنكه متخصصان چه رژیمی را برای مزاجهای چهارگانه مناسب دانستهاند؟ مزاج صفراویها گرم و خشك است و افراد با این مزاج پوست خشك، موهایی مجعد و رنگ زردی دارند. یبوست، ادرار تیره، كماشتهایی، عطش، تلخشدن دهان، سردرد، سرگیجه و دیدن خوابهای ترسناك از نشانههای مزاج صفراوی است. غذاهای چرب و سنگین صفرا را زیاد كرده و مصرف غذاهای سرد توصیه میشود. مزاج دمویها گرم و تر است و تعادل آن به تركیبات شیمیایی موجود در خون مربوط میشود. افراد با این مزاج پوست مرطوب با منافذ باز دارند و پرمو و پراشتها هستند. افزایش این مزاج موجب سنگینی، شیرین شدن دهان، قرمزی زبان و سرخی پوست میشود. پرخوری بر حالت دموی مزاج میافزاید و استفاده از غذاهای سرد، میانهروی در خوردن و نوشیدن زیاد آب رقیقی خون را زیاد و از حرارت بدن میكاهد. مزاج سوداویها سرد و خشك و سنگینترین مزاج است. پوست این افراد خشك و تیره و مزه دهانشان شور یا ترش است. زیادی این مزاج فرد را دلتنگ، بیحوصله و افسرده میكند و اگر به تعادل نرسد اختلالات روحی ظاهر میشود. غذاهای مانده، بیات، نمكسود و دودی، سودا را زیاد میكند و خوردن یخ و مصرف غذاهای فرآوری و سرخ شده برای این افراد مضر بوده، اما غذاهای گرم توصیه میشود. مزاج بلغمیها سرد و تر است. پوست این افراد سرد و نرم بوده و موها صاف و كمپشت و ریزش و پیدایش موی سفید پیش از موعد در آنها شایع است.غذاهای سردی بخش همچون لبنیات، ترشی و سركه بلغم را زیاد میكند و بهترین غذا برای این مزاج غذاهای گرم است. پنج شنبه 9 خرداد 1392برچسب:, :: 14:41 :: نويسنده : رضااشرفی آق گنبد
1. مسمومیت را رفع می کند به گزارش نیک صالحی توت فرنگی حاوی ترکیب شیمیایی به نام اسید فنیک است. مقدار مشخصی از فنیک یافت شده در توت فرنگی گلرنگ است. این عنصر به این میوه رنگ قرمز داده است. گلرنگ دارای ویژگی های آنتی اکسیدان است که در زمان مصرف، سطح اسید اوریک بدن را افزایش داده که به عنوان یک عامل آنتی اکسیدان عمل می کند. 2. دندان ها را سفید می کند اگر شما از آن دسته هستید که بسیار به دندان های سفید و درخشان علاقه دارید پس بهتر است توت فرنگی را امتحان کنید. نیمی از توت فرنگی را به دندان ها و لثه بکشید. اسید موجود در این میوه لکه ها را از بین می برد. همچنین به از بین بردن پلاک های دندانی کمک کرده و لثه ها را درمان و تقویت می کند. در زمان انجام این کار بگذارید آب این میوه مدتی باقی بماند سپس کمی آب گرم در دهان بگردانید. 3. به کاهش وزن کمک می کند اگر نگران چربی های اضافه بدن خود در هنگام خوردن هستید بهتر است توت فرنگی بخورید. آنها فاقد چربی بوده و به عنوان تنقلات گزینه عالی محسوب می شود. یک فنجان توت فرنگی تنها حاوی 0.6 گرم چربی است. همچنین متابولیسم بدن را افزایش داده و سطح انرژی بدن را در طول روز بالا نگاه می دارد. 4. موها را درخشان می کند مقداری توت فرنگی را پوره کرده و با مایونز مخلوط کنید تا خمیر سفتی حاصل شود. آن را به موهایتان زده و با یک کلاه دوش نیز سر خود را بپوشانید. به مدت 10 دقیقه این مواد را روی سر خود نگاه دارید و به گزارش نیک صالحی سپس به طور معمول آبکشی کنید. از کیفیت حاصل شده موهایتان بعد از این عمل بسیار متعجب خواهید شد. موها بسیار براق ونرم خواهند شد. 5. از سرطان و بیماری های قلبی جلوگیری می کند توت فرنگی منبع غنی ویتامین C است و این ویتامین یکی از آنتی اکسیدان های موثر برای ارتقاء سیستم ایمنی بدن است و بدن را در مقابل بیماری ها ایمن می کند. همچنین در برابر انواعی از سرطان ها و همچنین کلسترول بد مقابله کرده و علاوه بر این حاوی اسیدهای چرب امگا و فیبر ضروری است. 6.استخوان ها را تقویت می کند یک فنجان توت فرنگی حاوی 21% منگنز است که یک ماده مغذی مهم است که به عنوان عامل ضد التهابی و آنتی اکسیدان عمل می کند. همچنین برای استخوان ها خوب بوده و به ساختار قوی استخوان ها کمک می کند. به گزارش نیک صالحی منیزیم، پتاسیم و ویتامین K موجود در توت فرنگی به ارتقاء شکل گیری استخوان ها کمک می کند. 7. از سکته جلوگیری می کند توت فرنگی مملو از پتاسیم است که یک ماده معدنی است که الکترولیت های بدن را تنظیم کرده و خطر حمله های قلبی و سکته را کاهش می دهد. 8. تولید انرژی بهترین حالت مصرف توت فرنگی به صورت خام است. می توانید آن را به عنوان یک صبحانه سالم میل کنید تا در سراسر روز به شما انرژی دهد. جمعه 3 خرداد 1392برچسب:, :: 9:55 :: نويسنده : رضااشرفی آق گنبد
1. در هوای گرم به کودک آب بدهید 3. دندان درآوردن باعث تب کردن کودک می شود 6. ضربه گیرهای تخت کودک از سر آنها هنگام خواب محافظت می کنند چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:, :: 10:23 :: نويسنده : رضااشرفی آق گنبد
موز دارای سه نوع قند طبیعی (ساکاروز، فروکتوز و گلوکز) است که به همراه سلولز (فیبر) موجود در آن، باعث افزایش فوری و مستمر انرژی میگردد. پژوهشها ثابت کرده است که تنها دو عدد موز برای تأمین انرژی لازم جهت 90 دقیقه فعالیت بدنی سخت، کفایت میکند. و به همین دلیل است که موز، میوه شماره یک ورزشکاران برتر جهان است. امّا انرژیزایی تنها خاصیتی که در موز وجود دارد، نیست. این میوه میتواند در پیشگیری یا غلبه بر تعدادی از بیماریها از جمله افسردگی موثر باشد. بر طبق تحقیقات به عمل آمده توسط MIND (انجمن ملّی سلامت روانی آمریکا) بر روی افرادی که دچار افسردگی بودند، بسیاری از آنان پس از خوردن یک موز، احساس خیلی بهتری پیدا کردهاند. دلیل این امر آن است که موز حاوی «تریپتوفان»، نوعی پروتئین است که بدن آن را به «سروتونین» تبدیل میکند و سروتونین نیز به نوبه خود، باعث آرامش و احساس خوشی بیشتر در انسان می گردد. علاوه بر افسردگی، موز در موارد زیر نیز خواص قابل توجهی دارد: استرس پتاسیم یک ماده معدنی ضروری برای بدن است که به طبیعی کردن ضربان قلب، اکسیژن رسانی به مغز و تنظیم تعادل سطح مایعات بدن کمک میکند. هنگامی که با استرس مواجه میشویم، سوخت و ساز بدنمان افزایش مییابد و در نتیجه، سطح پتاسیم بدنمان کاهش پیدا میکند. موز با مقدار زیاد پتاسیمی که دارد میتواند این تعادل را دوباره برقرار سازد. سیستم اعصاب موز دارای مقدار زیادی ویتامین B است که باعث آرامش سیستم اعصاب میگردد. عوارض پیش از قاعدگی ویتامین B6 موجود در موز، سطح گلوکز خون را تنظیم میکند و این امر، تأثیر مثبتی در بهبود حال فرد دارد. کم خونی موز به دلیل مقدار زیاد آهنی که دارد، محرّک تولید هموگلوبین در خون میگردد و در نتیجه، در موارد کم خونی بسیار موثر است. فشار خون این میوه منحصر به فرد گرمسیری، مقدار زیادی پتاسیم و در عین حال، مقدار کمی نمک دارد و در نتیجه، ابزار موثری برای مقابله با فشار خون بالاست. به همین دلیل است که FDA (سازمان غذا و داروی آمریکا) به تازگی به تولیدکنندگان موز اجازه داده است که به طور رسمی در مورد قابلیت موز در کاهش ریسک ابتلا به فشار خون و سکته مغزی تبلیغ کنند. توان مغزی آزمایشی بر روی 200 دانشآموز مدرسه تیکنهام در انگلستان صورت گرفته و در دوران امتحانات به آنها یک موز همراه صبحانه، یک موز در ساعت 10 و یک موز همراه ناهار برای افزایش توان مغزی آنها داده شد. نتایج تحقیق نشان داد که این میوه سرشار از پتاسیم، دانشآموزان را هوشیارتر ساخته و به فرایند یادگیری آنها کمک کرده است. یبوست موز با مقدار زیادی سلولز (فیبر) که دارد به تنظیم حالت عادی فعالیت روده کمک می کند و به حل مشکل بدون نیاز به ملین کمک میکند. خُماری یکی از سریعترین روشهای رفع خماری و خمودگی، خوردن یک لیوان مخلوط شیر، موز و عسل است. موز معده را آرامش میبخشد و با کمک عسل، سطح قند خون را بالا میآورد و در همان حال، شیر نیز به تنظیم آب بدن کمک میکند. سوزش معده موز دارای اثر آنتی اسید طبیعی در بدن است. بنابراین، خوردن موز باعث آرامش فعالیت معده میگردد. نیش حشرات قسمت داخلی پوست موز را بر روی نیش حشرات بر روی پوستتان بمالید و اثر معجزهآسای آن را در رفع خارش و سوزش مشاهده کنید. اضافه وزن ناشی از فشار کار مطالعات انجام شده در موسسه روانشناسی اطریش نشان داده است که فشارهای موجود در محیط کار، باعث مصرف مقدار زیادی خوراکیهای دم دستی نظیر شوکولات و چیپس میشود. پژوهشگران با بررسی پرونده 5000 بیمار بستری در بیمارستانها دریافتند که اکثر چاقیها در افرادی است که دارای کارهای پر استرس و پرفشار میباشند. این گزارش چنین نتیجهگیری میکند که برای جلوگیری از خوردن بیرویه، باید سطح قندخون توسط مصرف هر دو ساعت یکبار غذاهای سبکی که دارای کربوهیدرات زیاد هستند، کنترل و تثبیت گردد. زخم معده موز به دلیل بافت نرمی که دارد به عنوان غذای رژیمی در اختلالات رودهای تجویز میگردد. موز تنها میوه خاصی است که میتواند در این گونه موارد خورده شود. موز همچنین اسید اضافی معده را به حال طبیعی در آورده و مانند یک آستر، جدار معده را پوشانده و باعث کاهش ناراحتی میگردد. کنترل دما در بسیاری از فرهنگها، موز به عنوان یک میوه «سرد» در نظر گرفته میشود که میتواند دمای فیزیکی و نیز هیجانی زنان باردار را کاهش دهد. به عنوان مثال، در تایلند، زنان باردار برای اطمینان از این که بچههایشان با درجه حرارت پائینی به دنیا آیند موز میخورند. اختلالات فصلی ( SAD ) موز میتواند به افرادی که دچار اختلالات فصلی (تغییر فصل) هستند کمک کند زیرا دارای «تریپتوفان» است که به طور طبیعی باعث بهبود حال میگردد. ترک سیگار موز میتواند به کسانی که در تلاش برای ترک سیگارند کمک کند. ویتامین B6 و B12 ، پتاسیم و منیزیم موجود در موز به بدن در رهایی از اثرات کنار گذاشتن نیکوتین کمک می کند. سکته مغزی بنا بر تحقیقات منتشر شده در «مجله پزشکی نیوانگلند»، خوردن موز به عنوان بخشی از یک رژیم غذایی به طور مرتب، خطر مرگ در اثر سکته مغزی را تا 40٪ کاهش میدهد. زگیل کسانی که به مصرف داروهای طبیعی اعتقاد دارند برای از بین بردن زگیل، پوست موز را از طرف داخل بر روی آن قرار میدهند و آن را با دقت با یک نوار چسب میبندند تا پوست تکان بخورد! بنابراین، موز یک شفابخش طبیعی برای بسیاری از بیماریهاست. موز در مقایسه با سیب، چهار برابر پروتئین بیشتر، دو برابر کربوهیدرات، سه برابر فسفر، پنج برابر ویتامین A و آهن، و دو برابر از سایر ویتامینها و مواد معدنی دارد. از نظر پتاسیم نیز بسیار غنی است و شاید وقت آن است که جمله معروف «خوردن یک سیب در روز، دکتر را از شما دور میکند» به «خوردن یک موز در روز» تغییر داده شود. پی نوشت لابد دلیل این که میمونها، همیشه شاد و سرحال هستند هم موز است!
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها ساعت کاسیو">ساعت کاسیو
نويسندگان |
||||
![]() |